نتایج جستجو برای عبارت :

هجوم

 
بحث اول: مقدمات هجوم
۱) تصمیم به هجوم:
روایت بلاذری:
بَعَثَ أَبُوبَکْرٍ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ إِلَى عَلِیٍّ حِینَ‏ قَعَدَ عَنْ‏ بَیْعَتِهِ‏ وَ قَالَ ائْتِنِی بِهِ بِأَعْنَفِ الْعُنْف‏.
ترجمه:
«هنگامی‌که علی(علیه السلام) از بیعت با ابوبکر کناره‌گیری کرد، ابوبکر عمربن‌خطاب را به سوی علی(علیه السلام) فرستاد و گفت: او را با سخت‌ترین تندی و عتاب به نزد من بیاور. [برای بیعت گرفتن]».
ادامه مطلب
اعتراف ابن تیمیه ناصبی به هجوم به خانه حضرت زهرا علیها السلام و تهمت به اهل بیت علیهم السلام برای توجیه آن
ابن تیمیه بنیانگذار مکتب سلفیت بعد از اعتراف به اصل هجوم، برای توجیه آن دست به دروغگویی و تهمت به اهل بیت علیهم السلام زده و می‌گوید:
وَغَایَةُ مَا یُقَالُ: إِنَّهُ كَبَسَ الْبَیْتَ لِیَنْظُرَ هَلْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی یُقَسِّمُهُ، وَأَنْ یُعْطِیَهُ لِمُسْتَحِقِّهِ .
و نهایت چیزی که گفته می‌شود این است که او (ابی
مثلا من نشستم کنارِ یه حوضِ پُر از ماهی، یا یه محوطه‌ی پُر از سگِ دست‌آموز، یا بالاسرِ قفسِ مُرغ‌ها. بعد برای ماهی ها یه مُشت کاغذ میریزم روی آب. ماهی‌ها هجوم می‌آورند. مزه‌مزه میکنند. به مذاقشان خوش نمی‌آید و میروند. و من از این بازی، کِیف میکنم و باز یه مُشت کاغذ دیگه، و باز هجوم ماهی‌ها و باز مزه‌مزه و باز میروند.
یا برای سگ‌ها پوستِ خربزه می‌اندازم و خیلی مودب تشریف می‌آورند و بو میکشند و متعجب به من نگاه میکنند و زیر لب چیزی میگویند
این که همیشه سردرد با تمام ثانیه هام عجین شده رو حتی سینوزیت هم نمیتونه گردن بگیره، اصلا در توانش نیست.
بعد هر گریه و خنده و عصبانیت و سرما و گرما و هرچیز دیگه ای از نوع عمیقش، یه موجود عجیب الخلقه مثل gollum میشینه روی سرم و با همون استایل ترسناکش شروع میکنه به بردن دستش زیر پوست و استخون جمجمه و بعدش فشار دادن. اونم انقدر عمیق و طاقت فرسا که غیرقابل تصوره...
ولی هنوزم میگم که همه ی این دردا نمیتونه سینوسی باشه؛ یه جایی هجوم فکر و سردرگمی ذهنی باع
این که همیشه سردرد با تمام ثانیه هام عجین شده رو حتی سینوزیت هم نمیتونه گردن بگیره، اصلا در توانش نیست.
بعد هر گریه و خنده و عصبانیت و سرما و گرما و هرچیز دیگه ای از نوع عمیقش، یه موجود عجیب الخلقه مثل gollum میشینه روی سرم و با همون استایل ترسناکش شروع میکنه به بردن دستش زیر پوست و استخون جمجمه و بعدش فشار دادن. اونم انقدر عمیق و طاقت فرسا که غیرقابل تصوره...
ولی هنوزم میگم که همه ی این دردا نمیتونه سینوسی باشه؛ یه جایی هجوم فکر و سردرگمی ذهنی باع
 
در مقابل بیماریها، سیلها، اضطرابها و احساس بی‌پناهی‌ها نقش علم‌ و ایمان چیست؟ استاد مطهری:هم علم به انسان امنیت می‏‌بخشد و هم ایمان؛ علم امنیت برونی می‌دهد و ایمان امنیت درونی.علم در مقابل هجوم بیماریها، سیلها، زلزله‏‌ها، طوفانها ایمنی می‌دهد و ایمان در مقابل اضطرابها، تنهایی‌ها، احساس بی‌‏پناهی‌ها، پوچ‌‏انگاریها. علم جهان را با انسان سازگار می‌کند و ایمان انسان را با خودش.مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 32•┈┈••✾••✾••┈
در وجودم ترسِ ذهنیِ دهشتناکی وجود دارد که رویاهایم را مفلوج و درمانده می کند. این ترس واقعی نیست. اما ریشه اش درونِ ذهنِ خیالبافم است. می گویند؛ این برخورد و واکنشِ آدم هاست که نشان می دهد چقدر به شما ارادت دارند، وگرنه هیچ کس تا به حال نتوانسته است قلبِ آن ها را از نزدیک ببیند. می خواستم بدانی هنوز توی دنیایم زنده ای. در خیالاتم، در رویاهایم، میان کابوس ها و خواب هایم، وسط پیاده روی های کنار سنگفرش های پارک، زیر درخت های کاج که صدای قارقار کلا
در وجودم ترسِ ذهنیِ دهشتناکی وجود دارد که رویاهایم را مفلوج و درمانده می کند.
این ترس واقعی نیست. اما ریشه اش درونِ ذهنِ خیالبافم است.
می گویند؛ این برخورد و واکنشِ آدم هاست که نشان می دهد چقدر به شما ارادت دارند،
وگرنه هیچ کس تا به حال نتوانسته است قلبِ آن ها را از نزدیک ببیند.
می خواستم بدانی هنوز توی دنیایم زنده ای.
در خیالاتم، در رویاهایم، میان کابوس ها و خواب هایم، هنگامِ قدم زدن روی سنگفرش های پارک،
زیر درخت های کاج که صدای قارقار کلاغ مغ
این روزها پایتخت نشینان شاهد هجوم انواع آفات نباتات و نفوذ آن ها حتی به منازل خود هستند. «کرم خراط» و «ملخ» از جمله بدترین آن ها هستند که تاکنون خسارات زیادی را به فضای سبز شهرها و روستاها وارد آورده اند. مرتبط با این موضوع «شهرجدیدپرند» و دیگر شهرستان های همجوار شدیدا زیر هجوم این نوع آفات قرار گرفته اند، این درحالی ست که تاکنون از جانب مسئولین شهرداری و مدیران فضای شهری توصیه جامع و کاملی به جهت آشنایی عموم مردم با این نوع آفات و مبارزه اص
غم ها که ناگهان سرازیر می شود سیل است، اما تو سد ساخته ای و غم ها را پشت سدت نگه می داری تا تو را و خانه ات را و امیدت را نبرند.
غم ها می بارند و می بارند و می بارند اما تو آنها را هدایت می کنی به سفره های زیرزمینی روانت و ذخیره شان می کنی برای روز مبادای روح؛  و هیچکس خبر ندارد که باغ سبز جان از چشمه اندوه سیراب می شود.
و هیچکس نمی داند این گل ها که می رویند زرد و سرخ و  رنگ رنگ از آب تیره غم نوشیده اند.
تنها تویی که می دانی که میوه های شیرین درختان تو
داشتم به بچه‌مارمولک آن‌شب فکر می‌کردم که توی تاریکی راه‌رو دیدم‌اش؛ خسته و خواب‌آلود بودم؛آن‌قدری که یادم نمی‌آید آن‌ جسم سنگین چه بود؛ فقط می‌دانم گذاشتمش روی مارمولک تا به درک واصل شود که نشد. صبح آمدیم و دیدیم بچه‌مارمولک دم‌اش را جا گذاشته و رفته! یا سوسک آن روز عصر که یک‌هو رفت زیر تخت و در نیامد؛ یا عنکبوتی که ماه‌ها روی سقف هال زندگی می‌کرد و حالا نیست. کجا رفتند؟ شاید از یه سوراخی به دنیای زیرزمین. به این فکر می‌کنم که اگر ز
 استقلال اقتصادی داشته باشیم
اگر ما در هجوم اقتصادی هم واقع شدیم که هجوم اقتصادی اسباب این بشود که وابسته به یک کشور دیگری باشیم، این هم یک وظیفه شرعی است که ما باید خودمان را نجات بدهیم. هر که ازش هر کاری می‌آید راجع به #اقتصاد باید بکند. ننشیند یک طبقه [که‌] یک طبقه دیگر بکند. رعیتها کم کاری نکنند. آنهایی که در کارخانه‌ها کار می‌کنند کم کاری نکنند، سستی نکنند✊ما باید کوشش کنیم و اقتصاد خودمان را خودمان اداره بکنیم
امام خمینی(ره) | ۵ دی ۱۳۵
هشدار امنیتی در جریان هستید که بعد از فیلتر تلگرام و حذف تلگرام های غیررسمی توسط گوگل سروش اولین جایگزین تلگرام هستش و کاربران زیادی از تلگرام به سروش مهاجرت میکنند امّا بایدگفت به غیر از هجوم کاربران معمولی کاربران دزد و کلاهبردار هم به سروش و دیگر شبکه اجتماعی ایرانی هجوم می‌آورند...امّا مهم تر از این موضوع این است که چگونه در برابر کلاهبرداران پیروز شویم ؟ این روز ها کسانی هستند که به دلیل مسدودیت اکانت شما به پیوی شما آمده و درخواست شم
درست وقتی که دارم به جزییات یه مسئله فکر می‌کنم، به این‌که چطور می‌شه اون کار رو پیش برد، کدوم راه بهتره کدوم زودتر به نتیجه می‌رسه..همون موقع اون حس بهم هجوم میاره که اصلاً اصل و اساس ماجرا درسته یا چی.
و خب فرو می‌ریزم.
 
قابلیت دانلود اپلیکیشن اینستاگرام برای کاربران ایرانی غیر‌فعال است، چون از خارج تحریم هستیم. قابلیت استفاده از اینستاگرام برای کاربران ایرانی به زودی غیرفعال خواهد شد، چون از داخل تحریم هستیم. دارو نیست چون از خارج تحریم هستیم، دارو هست، دست من و تو نیست، چون از داخل تحریم هستیم. دست امامزاده بر سر دست‌های داخل است و دست شاهزاده در دست دست‌های خارج. دست بوسی حضرت آقا و اعلیحضرت همایونی برقرار است اما دست دلال‌ها دست خدا شده، هر توپی را و
 
سفر مرا به باغ در چند سالگی‌ام برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد، 
صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم.*
 
 
چقدر «مسافر» بودم  :)  
 حتی به اندازه‌ی توضیح یک خطیِ «من از مجاورت یک درخت می‌آیم».
  
 
وسوسه‌ی بعدی سفرم...
  
«خیال می‌کنم
در آب‌های جهان قایقی است»
  
 
 *سهراب
 
1. پس از هجوم مغولان به ایران چه کسانی با به جان خریدن خطرهای زیاد به مغولان نزدیک شدند؟ 
دانشمندان و بزرگان ایرانی
2. چرا پس از هجوم مغولان، بزرگان و دانشمندان ایرانی به مغولان نزدیک شدند؟ 
آنها می کوشیدند که خوی خشن و ویرانگر بیابانگردان مغول را مهار کنند و مانع خونریزی بیشتر شوند. بزرگان ایرانی همچنین تلاش می کردند که مغولان را با فرهنگ و تمدن ایرانی-اسلامی آشنا کنند و راه و رسم کشورداری را به آنان بیاموزند. 
3. خواجه نصیرالدین طوسی که بو
پس از هزار بار کلنجار رفتن با خودم، تصمیم گرفتم برایت بنویسم تا شاید آدم بشوی یا اگر نشدی، لااقل هیولا نشوی، هندجگرخوار نشوی. نوشتن برایت را انتخاب کردم تا لبخندِ روی لب کسی بشوی و طوری نشود که روزی به خودت بیایی و ببینی اشک گوشه‌ی چشم آدم‌ها و بغض نشسته بر گلویشان شدی.
از من بشنو که هیچ‌وقت، به هنگام تنهایی‌ات شادمهر گوش نکن. وقتی تنها قدم میزنی شادمهر گوش نکن. وقتی تنها در خیابان‌های عجیب تهران قدم می‌زنی، شادمهر گوش نکن. 
در گوشت می‌خو
 
سفر مرا به باغ در چند سالگی‌ام برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد، 
صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم.*
 
 
چقدر «مسافر» بودم  :)  
 انقدر که توضیح یک خطی تلگرامم «من از مجاورت یک درخت می‌آیم» باشه.
  
 
وسوسه‌ی بعدی سفرم...
  
«خیال می‌کنم
در آب‌های جهان قایقی است»
  
 
 *سهراب
 
تحلیل خیلی پیچیده ای نداره به خاطر همین خلاصه میگم، ورود هر شخصی تو بازار بورس* اونم تو این مقطع که برای سودآوری از خرید و فروش سهام رونق گرفته، هیییییییییییییییییییچ ربطی به تولید و مشارکت در بازارسرمایه و کمک به واحد های تولیدی نداره و فقط و فقط و فقط سفته بازیه و دلال بازی و افزایش کاذب و لجام گسیخته قیمت سهمی که فاقد ارزشیه که داره معامله میشه و سودش فقط و فقط عاید سرمایه دارانیه که با تولید نه تنها قرابتی ندارن که فقط دنبال سودکردن از
بعدا درباره یک خاطره خیلی زیبای دیگه هم مینویسم، یک شبی که رفتیم فلافلی قدیمی شهر، که زیر زمین بود و نوشابه شیشه ای میداد با نی رنگی رنگی، مطمئن نیستم ولی فکر کنم همون روزی بود که برام یه عینک آبی هم خرید. همینی که الان روی چشممه.
یکی دو شبی میشود که انگار داروها دوباره بی اثر شده اند...خوب نمیخوابم...ظهر به اُمید اینکه چشمهایم را ببندم و دو ساعت بعد،از عمیق ترین چُرت دنیا بیدار شوم روی تختم دراز کشیدم اما تنها چیزی که نصیبم شد کوبه های وحشیانه ی قلبم بود به دیواره ی سینه ام ..نخوابیدم...نااُمیدانه چشم های خسته ام را به سقف سفید ترک خورده ی اتاقم دوختم و با فکرهای تکراری خودم را عذاب دادم...
دقیق خاطرم نیست چندبار در زندگی قلبم شکسته_قلبم را شکستند_اما رنج و دردهایش خوب در
بهامین لطفا آرووم باش، تومگه  شب قبل آزمون همه چی را نسپردی به خدا پس ناامیدی ممنوع...
فقط واسه آزمون بعدیت الان درس بخون .
ولی آخه؟!
 
از وقتی sms اعلام  منتشر شدن کلید سوالات واسم اومد ،نگرانی بدی هجوم آورده سمتم.
میترسم ...حتی نمیخوام پاسخنامه را چک کنم...
+یادداشت شماره ۴۹
هجوم ملخ ها
رمان، خوزستان و سیستان و بلوچستان شده اند و در سر راه خود هرگونه سرسبزی را که می بینند هجوم می برند، می خورند و پیشروی می کنند. این ملخ های 7 سانتیمتری روزانه تا چند برابر وزن خود غذا (علوفه، غلات، صیفی جات و حتی علف های هرز) می خورند. و خلاصه هرچه را که قابل خوردن باشد نابود می کنند. پس اگر هر چه زودتر جلوی آنها را نگیریم، طغیان این هجوم ملخ ها آفت می تواند خسارت های سنگینی را به اقتصاد کشاورزی استان های درگیر وارد کند. جالب است بدانی
حمله ملخ‌ها از جنوب ایران به هند و پاکستان
سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد با اشاره به زاد و ولد زودهنگام ملخ‌ها در جنوب ایران به خاطر هوای گرم‌تر و بارندگی‌های خوب نسبت به هجوم ملخ‌ها از ایران به مناطق مرزی هند و پاکستان هشدار داد.
 
حمله ملخ‌ها از جنوب ایران به هند و پاکستان سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد با اشاره به زاد و ولد زودهنگام ملخ‌ها در جنوب ایران به خاطر هوای گرم‌تر و بارندگی‌های خوب نسبت به هجوم ملخ‌ها از ایران به م
 
 
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
 
تو کیستی، که من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم 
تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم!
ادامه مطلب
اخرین سال تحصیلم تبدیل به ترسناک‌ترین سال تحصیلم شده. خودم فکر میکنم صرفا تصمیماتی ترسناک برای بهبود زندگی‌ام گرفته‌ام ولی از نقطه نظر دوستم من فقط به دنبال‌ راه‌هایی برای بدبخت کردن خودم هستم. در بیداری همه چیز عالی است، منظورم از عالی همان ملال و کلافگی قابل تحمل همیشگی است اما موقع خوابیدن یا ییدار شدن از خواب تمام استرس‌های پنج سال گذشته به طور کشنده‌ای به سویم هجوم میاورند. وقت‌هایی هم که خلاق‌تر هستم کابوس‌های جالبی میبینم. ظا
تو را تمنا میکندنگاهی به درازای تاریخو به مسلخ می کشدحس غبار گرفته ی سالهای انتظار راو رنگ زمستان گرفتهنفس هایی که به گرمای تموز پناه برده انددیگر آواز نمی خوانند چلچله هاکه گرفتارند به چنگ عقاب هاو قصه ای نقل نمی شوداز پس هجوم احساسات بی حسابتو را بهار تمنا میکندبه عطر اردیبهشتتو را جویبار تمنا میکندبه وقت آرامش...
پ ن: به وقت خرداد، به رنگ فراموشخانه...
گاهی خوشحال می‌شوم از همه‌چیز. چراکه ما جوانیم و زیبا. و وقتی بنا باشد زندگی‌مان را تماشا کنند، حتی زشتی‌هامان هم لای پوستِ بی‌چروکِ شادِ جوانی‌ست. حتی زشتی‌هامان هم زیباست. مثل وقتی که من از گردنت آویزان می‌شوم و آن خال سیاه را می‌بوسم، بی‌آداب. بی‌آیین. و بی‌خیالِ هجوم چشم فاحشه‌ها چندثانیه‌ای هم لب‌هایم را نگه می‌دارم. نگه می‌دارم. نگه می‌دارم.
نگه مّی دا رم.
نوبخت: علت افزایش تورم موجود در جامعه بخاطر هجوم عده‌ای سرمایه‌دار بود که قیمت کالاها را با تهدید امریکا بالا بردند.
یعنی اگه علم الهدی این حرف رو زده بود، تاجزاده خودش رو از برج میلاد پرت میکرد پایین، زیباکلام با مرگ موش خودکشی میکرد، آشنا هم خودش رو مینداخت زیر تریلی ۱۸چرخ!
روز اولی که وارد حرم شدم همه‌جا رو همین مدلی می‌دیدم چون اشکم بند نمی‌اومد چون تموم نمی‌شد و تموم ترسایی که تو ذهنم نگه داشته بودم هجوم آورده بودن و نمی‌تونستم آروم باشم.
ساعت‌ها بود هیچی نخورده بودم و با این حال کلی تو حرم راه رفته بودم و آروم نمی‌شدم و حالم بد بود.دست آخر تو صحن جامع نشستم.
خانمی که کنارم نشسته بود و حالم رو دید زد رو شونه‌م و با لهجه‌ی قشنگ یزدیش گفت دخترجون چیزی به اذون نمونده. موقع اذون که شد دو رکعت نماز بخون و منم دع
آشفته امذهنم...تنم...روانمگفته بودم نمیتونم برو تا وقتی که با خودم کنار بیامگفتم نباید..نمیشه..من اینجا نیستمحالا در هم شکسته و مضطرب، چشم به کتاب دوختم اما پیچش ماری رو درونم حس میکنم...میپیچه و نیش میزنههیچکس از خودش نمیتونه فرار کنههیچ پناهگاهی نیست که به من از هجوم خودم پناه بدهدوباره سر دوراهیمو کاسه ای مستعمل دست گرفتم پر از "چه کنم"
مجموعه روزی روزگاری قاسم سلیمانی (جلد اول – هجوم به تهاجم)؛ پدیدآور: عباس میرزایی؛ ناشر: یازهرا؛ دوره 2 جلدی
من صورتم سوخت، مقداری ترکش ریز به صورتم خورد، مهدی پایش زخمی شد و عمدۀ ما زخم‌های کوچکی برداشتیم؛ درحالی‌که حداقل زخم آن صحنه باید قطع شدن کامل پا می­بود. هیچ‌کس تصور نمی‌کرد ما زنده باشیم.با انفجار این ماشین، هم‌زمان پشت سر ما از جادۀ آسفالت احمد متوسلیان با ماشین رسید و قبل از آن یک آمبولانس برای نجات ما آمد که رفت روی مین و همۀ س
به نام "او"
آمدم بنویسم از شنیده هایم...و سکوت چشمانش را شنیدم... آمدم بنویسم از شکست...و شکستم را سال ها پیش باور کرده بودم...آمدم بنویسم از بودن در حیات وحش...و هجوم وحشیانه خاطرات را چشیدم...آمدم بنویسم از کافه مارکوف....و لطافت احساس مرا حیران کرد...آمدم بنویسم از "خودم"...و چقدر این واژه نا آشناست...
"مسافر"
هر قدمی که بر میدارم حتی فوق العاده کوچیک به سمت رفتن هزاران تردید بهم هجوم‌میاره گاهی آرزو میکنم که ای کاش یه زندگی عادی پُر از عشق خدا بهم میداد تا رویای رفتن رو از سر بیرون میکردم هیچ جا وطن آدم نمیشه هیچ جای دنیا
.
.
.
 میدونی همیشه فک میکنم مهاجرت کاریه که باید برای پر کردن خلا تنهاییم انجام بدم ...... میدونی تنهایی سخت ترین کار دنیاست حتی سخت تر از فقر 
ای .....داد
ایرانم در آستانه جنگ جهانی است .....ژنرال سلیمانی
میگه باید به خودت کمک کنی،
باید بشینی و بازش کنی،بسنجی و بذاری حل بشه
بعد یه گوشه ی دور از ذهنت رهاش کنی
جنگ و چطور براى خودم حل کنم؟
چطورى این هیمه ى بزرگ از خشم و سیاهى رو
گوشه ى ذهنم رهاش کنم که همه ى وجودم و نبلعه؟
شب ها با حس خفگى از دوییدن یا صداى چمباتمه زده از فریاد نزدن
از خواب نپرم؟
چطوری نترسم از صداى بچه هاى حیرون بی خانواده،
یا از فکرم ببرم هجوم گورهاى بی کفن و...
جنگ
جنگ
جنگ
هراس تا همیشه ى من!
 
بعد از اعلام انتشار ویروس در قم در داروخانه زیباکنار ماسک تمام شد؟؟؟ 
تعدادی زیادی از کاربران سایت زیباکناری پیام فرستادن که  بعد از رسانه ای شدن خبر مرگ دو نفر بر اثر آلودگی به ویروس کرونا در استان قم که برای خرید ماسک به داروخانه  مراجعه کردند داروخانه ادعا می کند که ماسک ندارد و دقایق قبل تمام ماسک ها را فروخته اند. که شهروندان زیباکنار سوال می کنند آخر مگر زیباکنار چقدر جمعیت دارد و چطور ممکن است نیم ساعت نشده پس از اعلام مرگ دو نفر در
در دیدار رئیس جمهور و هیئت دولت: قدرشناسی مسئولان از فرصت خدمت به مردم و همکاری و هم افزایی قوای سه گانه ضروری است/ اقتصاد و فرهنگ دو مسئله مهم کشور است. مسئولان به تولید داخلی به عنوان کلید اصلی حل مشکلات موجود توجه کنند/ مسئولان وزارتخانه ها و دستگاه های مرتبط با مقوله فرهنگ، در مقابله جدی با هجوم همه جانبه دشمن به مبانی دینی، انقلابی و اخلاقی حساسیت بیشتر و هوشمندانه تری داشته باشند.
و اما امروز...
همه چی داشت خوب و آروم پیش میرفت
تا اذان مغرب تقریبا؛ یهو حال دلم انگار زیر و رو شد و یه استرسی که نمیدونم چیه و چرا؛ هجوم اورد به وجودم انگار....
هر کاری کردم نتونستم کنترلش کنم و بازم مثل همیشه روحم به جسمم غلبه کرد و حس میکنم همه وجودمو درد گرفته... و بعدشم... هیچی
تنها کاری که میتونم کنم اینه دراز بکشم و تمام تلاشمو کنم فکر نکنم؛ ولی با خودم میگه یعنی میشه فکر نکرد؟
کاش میتونستم بخوابم لااقل
این بود پنجمین روز از بهاری که میتونست ی
از پست قبلی تا الآن دقیقا یک هفته گذشته است و دوباره از خواب پریده ام و فکر و فکر و فکر...
چطور آدم‌ها انقدر راحت فراموش میکنند ولی من نمی‌توانم؟
چرا تمام خاطراتی که بطور عادی هزارها سال بود که بخاطر نداشتم، یکهو هجوم آورده‌اند و دارند خفه‌ام می‌کنند؟
چرا بقیه خیلی نمی‌توانند درکم کنند؟
چرا نمی‌توانم برگردم خانه و از این دغدغه ها دور شوم؟
چرا جرأت گرفتن مرخصی برای یک ترم را ندارم؟
چرا همه از ابراز کردن احساساتم منعم می‌کنند؟
همچنان فکر
جنگ اطلاعات در دنیای امروز به عنوان یک مدل مستقل و اثرگذار در نبردها معرفی شده و ویژگی های خاص خود را دارد.هفت ویژگی جنگ اطلاعات را به شکل خلاصه بیان میکنیم:

گستردگی: جنگ اطلاعاتی دایره وسیعی از اهداف را به صورت همزمان و یا در کمترین زمان مورد هجوم قرار می دهد.شعاع اثر این جنگها محدود به جغرافیای خاص محدود نبوده و برد زیادی دارد.
همه جانبه گرایی: ویژگی گستردگی جنگ اطلاعاتی موجب بوجود آمدن خاصیت دیگری می شود که گستردگی در عمق یورش و یا بیشترین
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.

دریافتمدت زمان: 2 دقیقه 32 ثانیه
حتما تماشا کنید
بسیار زیبا
هجوم کلاغ هابه گل یاس
#بدبخت مردم مدینه
شهرم غمگین ترین چهره رو داره
همه جا بنر و پارچه سیاه
من سعادت اینو داشتم یکبار روضه خونه سردار برم
تصور اینکه  اگه دوباره سعادت نصیبم بشه و من برم تحمل اون فضا بدون حاجی چقدر سخته
+بخوابیم اما امان از این هجوم فکرا..اما امان از حال دل خیلی از ما
شببخیر
هو
از نظر روحی نیاز دارم چند روزی موبایلم را خاموش کنم، و بی خبر بروم جایی که هیچکس فکرش را هم نکند. بروم با خودم سنگ وا کنم، بروم برای آدم های زندگی ام دلتنگ شوم، که قدرشان را بیشتر بدانم... بروم از هیاهوی درس و بحث و کار جدا شوم، بروم خلوت کنم، یک نفری با خودم، با کتاب هایم، با روز های دور مجردی ام. نیاز دارم از این چیزی که هستم فاصله بگیرم. می خواهم لپ تاپ را بزنم زیر بغلم، و هر روز بروم یک گوشه در کتابخانه ی خلوتی بنشینم و ساعت ها بنویسم. نیاز دا
نشستم به صفحه ی گوشی که هر دفعه بهش نگاه می کنم نگاه میندازم و نگاه میندازم و آهنگ پلی شده بیشتر توی مغز استخونم رسوخ میکنه بی تابی درد پوچ گرایی همه به ذهنم هجوم میارن . "تقصیر" کلمه ی نا مفهومی شده که دلم نمی خواد موشکافیش  کنم . من دیگه گریه هم نکردم حتی ، دست از تلاطم برداشتم فقط بیشتر روی آهنگ تمرکز می کنم به تصورات بی سر و تهی که توی سرم پیچ و تاپ می خورن به چشم یک موجود خارجی که احراز هویت کرده و مثل همیشه تشنه ی جنگیدنه و من فقط با لبخند بغل
دیدین بعضی وقتا یه آهنگو که قبلا بارها شنیدین یهو دوباره میشنوین و این دفعه حس میکنین فرق داشته با دفعه های قبل...انگار با تمام وجود حس شاعرش،حس خوانندشو درک میکنین...من امروز قلبم از شدت زیبایی این آهنگ رو به درد آورده...اونجا که همایون شجریان میخونه:
تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه
مدام پیش نگاهی 
مدام پیش نگاه...
میتونم دراز بکشم رو به آسمون این آهنگو پلی کنم...و با هر کلمه ای که میخونه تو رو یادم بیارم و از شدت علاقه م بهت، با صدای همایون همونجا
هر روز منتظرم که شاید در جایی ببینمت 
هر زمان منتظرم که شاید تلفنم زنگ بزند و تو منتظر جواب من باشی 
این ماجرا هر روز تکرار میشود 
مانند تکرار تنهایی ام  ، تکرار درد هایم ، تکرار هجوم افکار ناراحت کننده و...
اما آرامش من در همان افکاری است که تو در آن ها هستی
گاهی وقت ها فکر میکنم که در کنار تو هستم و آرامشی خاص تمام وجودم را میگیرد اما زمانی که به خودم میایم و میبینم که در کنارم نیستی انگار کوه درد بر سرم آوار میشود
به امید روزی که ببینمت و اطمی
پله برقی‌های غیرتجاری (Extra Heavy duty Escalator):
اماکن و کاربری‌های غیرتجاری که معمولاً در تمام ساعات شبانه قطعات آسانسور روز دارای ترافیک سنگین هستند و یا در ساعات خاصی هجوم جمعیت را تحمل ‌می‌کنند در این رده هستند. ایستگاه‌هـای مترو، ایستگاه‌هـای قطار، پایانه‌هـای بزرگ در این رده بندی قرار می‌گیرند.
ادامه مطلب
‍ وضعیت  کمبود کپسول گاز درفاریاب این تنها واحد رسمی صنفی کپسول گاز در فاریاب است که به لحاظ هجوم جمعیت متقاصی در شب این سوخت مورد نیاز اقدام به توزیع نموده استسرمای شدید از یکطرف استفاده خودروهای گازسوز از طرفی دیگر یکی از عواملی  است که مردم فاریاب را دچار مشکل کرده است در گفتگویی که با متقاضیان داشتیم اغلب از توزیع کپسول گاز به خودرهای دوگانه سو
ادامه مطلب
نمیخواستم دست بدم... چون نمیخواستم این آخرین دست دادن باشه... چون میترسیدم... چون میخواستم مثل همیشه پیاده شم..‌.
نشستم روی تخت. همون تختی که قلمرو پادشاهی من بود. اما حالا شبیه هیچی نیست جز یه تیکه آهن وسط بیابون. همون قدر بی معنی. بی‌حس نشستم روش. نه در واقع نمیتونم بشینم. دراز کشیدم و زل زدم به دیوار. فکر ها هجوم میارن به سمتم... تنم می‌لرزه. سرم منفجر میشه. دارم به نامه‌ی بعدی فکر میکنم. نمیتونه نامه ای وجود نداشته باشه...
پا میشم وضو میگیرم. حافظ

 از شرار دوریت سوزان شدمدر کویر غربتم عطشان شدم
باد سرد بیکسی بر دل وزید چون درخت بید در طوفان شدم
قطره های غم ز چشمم میچکد از هجوم قطره ها، باران شدم
بی تو روز من نبیند رنگ خوش در حصار سایه ها پنهان شدم
شب کشیده روی ماهش میله ای غصه دار ماه در زندان شدم
بیقرار و ناشکیبم روز و شبمبتلای درد بی درمان شدم
#مریم_حاج_علیان
حمله ملخ‌ها از جنوب ایران به هند و پاکستان
سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد با اشاره به زاد و ولد زودهنگام ملخ‌ها در جنوب ایران به خاطر هوای گرم‌تر و بارندگی‌های خوب نسبت به هجوم ملخ‌ها از ایران به مناطق مرزی هند و پاکستان هشدار داد.
 
حمله ملخ‌ها از جنوب ایران به هند و پاکستان سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد با اشاره به زاد و ولد زودهنگام ملخ‌ها در جنوب ایران به خاطر هوای گرم‌تر و بارندگی‌های خوب نسبت به هجوم ملخ‌ها از ایران به م
دستامو روی گوشام میزارم تا صداشون رو نشنوم ولی بطور ناخودآگاهی همه ی صداها واضح تر میشن و صداهای اضافی پنکه و یخچال متکه مکانیکی بیرون حذف میشن،صدای بحث کردنشون بلند میشه واضح میشه و میپیچه تو گوشم میپیچه توی مغزم می خوره به همه ی جمجمه ام...سرم گیج میره دنیا شروع میکنه به تپیدن انضباض و انبساط همه ی رنگا انقدر قاطی میشن تا همه جا رو پر میکنن همه جا داره تاریک و روشن میشه-فضای ضربان دارِ سیاه و سفید-سرم سنگین میشه انگار که خوبم میاد ، دلم میخا
بسم رب الرفیق
شب از نیمه گذشته، نشستم روی صندلی، پشت میز کامپیوتر، در غم انگیزترین حالت ممکنم، بِه می خورم! اصلا به هم نمیخورن. نه بهِ به غم، نه غم به بِه! مثل یه آهنگ تند اکشن وسط یه درامِ خسته س! طعم گَسش دهنم رو جمع کرده و تکه های بِه در کُندترین حالت ممکن دیواره ی گلوم رو چنگ میزنن و به زور پایین میرن. (یه "مگه مجبوری"ِّ خاصی توو چهره هسته های بِه هست که سعی میکنم بهش توجه نکنم!).+
 در اصل می خواستم بگم لعنت به این بیچارگی! که شب ها در خلع سلاح کام
هجوم افکار یعنی فکر کردن مکرر و سریع به یک موضوع خاص. هجوم افکار یکی از نشانه­‌های بارز اضطراب و دیگر اختلالات اعصاب و روان است. حتی وقتی سایر علائم بیماری هم در شما دیده نمی­‌شود، این حالت ممکن است هر وقت که مضطرب هستید یا استرس دارید به سراغتان بیاید.
هجوم افکار ممکن است پاسخی به وقایع گذشته باشد که باعث ناراحتی یا اضطراب شما شده‌­اند یا ممکن است مربوط به چیزهایی باشد که نگران هستید در آینده برایتان اتفاق بی­افتند. این افکار طرح مشخصی دا
وقتی انسان آموخت که چگونه با رنج هایش تنها بماند؛ آن وقت چیز زیادی نمانده که یاد نگرفته باشد.
آلبر کامو
 
 
- یکی ده سال و سیزده روز ، یکی شانزده سال و ۱۰ ماه بزرگتر از منند و من باید روبروی شان بنشینم و توضیح بدهم که با هجوم آوردن به روح هم، چیزی نصیبتان نمی‌شود. هی خالی میشوم از امید، از انگیزه، از انرژی. هر آنچه در وجودم مانده را نثارشان میکنم تا شاید اتفاق محالی ، ممکن شود. می‌روند اما من در لحن پر از کینه و بی تفاوتی‌شان، آینده خوبی -نه برای
اون‌جایی که فرهاد می‌خونه: من دلم سخت گرفتههه‌ست از این میهمان‌خانه‌ی مهمان‌کُشِ روزش تاریک. حالم الان مطابقت داره با مکث‌های بین ادای کلمه‌ به کلمه‌ی این آهنگ. برف رو پلی می‌کنم و خوابی که نمیاد رو آغاز می‌کنم. دلشوره، رفیق ناباب همیشگی اگه دست از سرِ قلبم برداره. دریغا که آدمی برای تخلیه‌ی خودش تو چه سوراخ‌سمبه‌هایی باید فرو بره.
این بیت الان به ذهنم اومد. امیدوارم کامل بشه همین‌جا بذارم.
«داره شعرام از سرم می‌پره
تو رو جونِ خودت
چطوری میشه جریان افکار مسخره تی که هجوم میارن به مغز و نمیدارن ادم نرمال باشه و کاراشو بکنه رو متوقف و خفه کرد-_-اخه من باید چند بار به یه لحضه ی ۵ثانیه ای فکر کنم تا مغرم ارضا بشه و دیگه به اینکه چ سوتی وحشت ناکی دادم فکر نکنه-_-دقیقا کجای این خاطره باعث افزایش ntهای تحریکی میشه ک من نمیفهممش-_- لعنت به همه ی کلمه هایی ک بدون فکر به زبون میان لعنت به همه ی وقتایی که ادما بد نگات کرد لعنت به همه ی رفتارای بچگونه ام لعنت به همه ی ادمایی ک باعث میشن ما
من وابستگی چشم گیری به قهوه و نسکافه دارم از روزانه مصرف هفت الی هشت فنجون رسوندم به 
مصرف روزانه یه لیوان غول پیکر یا همون ماگ این باکلاسا ( تقریبا صورت مسئله رو پاک کردم)
وابستگی دیگه ام به نوشتنه یعنی هروقت مطلبی تو ذهنم بیاد تا ننویسمش اروم نمیشم حتی شده رو کاغذ باطله .
وابستگی درجه دو از نوع حاد هم به شلخته بازی دارم 
روم سیاه میز مطالعه ام همیشه پر از کاغذ باطله و خودکار و لیوان و اشغال خوراکی و ...
کمد لباسامامم که باز میکنم لباسا عین مرغا
در دل انگیزی ایام و زمان 
در ورق خوردن تقویم عبور
 در هجوم کلمات ناقص 
 در پی حادثه های غمناک 
دل من در پی یاران عزیزی می گشت 
که زمین را به  سوی گمنامی 
طی کردند 
 مردمانی همه آزاده نفس دریادل 
پاره های فولاد 
که نترسیده از آب و آتش
تا فراسوی زمان می رفتند 
می گذشتند که جهان منزل این رفتن هاست 
غزل سرخ خطر می خواندند 
که زمین مملو از این گونه غزل گفتن هاست 
این اهالی خطر 
اهل رفتن بودند 
مثل یک اقیانوس 
بی صدا و آرام 
من چه کنم خدای من؟ چاره در این مقام چیست؟کوچه پر از حرامی و این همه ازدحام چیست؟
مردم هجوم آورند٬ چو نیش کژدم آورندآتش و هیزم آورند٬ معنی فکر خام چیست؟
چه با شتاب آورند٬ چه بی حساب آورندبه کف طناب آورند٬ شکار کیست؟ دام چیست؟
چرا شعار میدهند؟ تن، پی عار میدهندبه در فشار میدهند٬ علت انتقام چیست؟
آتش ظلم شعله ور٬ خانه ی امن در خطرسگان هار، حمله ور٬ مقصد این حرام چیست؟
علی ولی اعظم است٬ علی وصی خاتم استعلی شه دو عالم است٬ گناه این امام چیست؟
 
من
- خواب دیدم طلا و دلار ارزون شده 
واقعا میگن برو مگه دیگه تو خواب هم چین چیزیو ببینی همینه ها...
شب به سان من چه میگذرد؟؟
چرا انقدر خواب اشفته و محال میبینم؟
- تقریبا دو ماهه چند تا مشکل جدی به زندگیم هجوم اوردن 
و حل کردنشون نمیدونم کار منه یا حضرت فیل...
اما برای کم نیوردن تنها راهکاری که دارم اینه
درحال خوردن دمنوش بابونه مرتب به خودم بگم 
درست میشه درست میشه این روزا هم میگذره 
اصلا نشد هم گور باباش ( این جمله اخر تاثیرش بیشتره)
تا چقدر این راه
نماینده تام‌الاختیار وزیر بهداشت در گیلان:
در روزهای اخیر شاهد حجم ورود بسیار زیادی از مسافران به استان گیلان بودیم که این امر به‌ویژه در شرایط کنونی نگران‌کننده است.
▫️تداوم افزایش مسافرت‌ها موجب افزایش شمار مبتلایان به ویروس کرونا شده از طرفی شیوع کرونا در بین اعضای خانواده‌ها زنگ خطر را به صدا درآورده است./ایرنا
پنجشنبه ، ٤ اردیبهشت ۹۹@IrNews_24
مشاهده مطلب در کانال
بروید و در کارهایی که به آن علم ندارید، دخالت نکنید و فتواهای صد من یک غاز ندهید... دیالوگ ماندگار #مختار برای این روزهاست که دیروز #ضریح را #لیس میزدند و امروز درب #حرم_حضرت_معصومه #حرم_امام_رضا را شکستند:
شیعه از دست فتواهای ناسنجیده امثال شما کم غرامت نداده هیچوقت ضرورت‌های زمانه خود را درک نکردید اگر بگویم خون مسلم ابن عقیل به گردن امثال شماست اغراق نکرده‌ام ... فریادهای #مختار_ثقفی بر سر پیروان #تشیع_انگلیسی و جماعتی از #دینمداران_احمق که
وجودِ بابرکت یعنی وجودِ تو...که هم با زنده بودنت به زندگی ها حیات بخشیدی، و هم با رفتنت قلبها رو بیدار کردی... 
مرد باغیرت!
رفتنت شونه های خواب زده مون رو تکون داد و اشکی شد که ریخت تو چشمای بهت زده مون... مردی رو دیدیم که محکم ایستاده وسط هجوم طوفان درحالی که خنده روی لب داره و خم به ابرو نمیاره! 
رفتنت تکونمون داد... مرد باغیرت!

پ.ن1: هنوزم کسی مونده تو این مملکت که بگه "آمریکا دشمن نیست"؟؟!!
پ.ن2: حاج قاسم مصداق واقعیِ آیه ی "اشداءُ علی الکفار، رحماء
بزن باران بزن...
بغض سنگین ابر افسار گسیخته فلک را یکریز بریز
و دستان تیره و سرد آسمان را
که چون تازیانه ای بر پیکر کودکان معصوم است
بر خانه های ترک خورده تنهایمان بکوب.
دیگر از طغیان و عصیان تو باکی نیست
نه... دیگر کسی شاکی نیست!
چراکه سیلاب
 دل ندارد،
احساس ندارد
انصاف ندارد
و نه وجدان را بلد است.
بزن باران، که پیش از آمدنت، ما سیل غم را دیده ایم
و درد را چشیده ایم،
آه که من از هجوم آنهایی که ناجوانمردانه 
خانه ی دل را ویران می کنند، بیش از ویران
قبلا فکر می‌کردم بازیگران تبلیغات تلویزیونی، دانشجو‌های درس‌نخوانِ رشته بازیگری هستند که به خاطر نداشتن ویتامین پ (پول یا پارتی) نتوانستند بازیگر سریال و فیلم شوند لذا برای امرار معاش به بازی در پیام‌های بازرگانی روی آورده‌اند. امّا این هجوم بازیگران مشهور و به اصطلاح سلبریتی تصوراتم را بهم ریخت!مگر یک زندگی چقدر هزینه می‌خواهد که برای پول هر کاری می‌کنید؟ مگر شما نمی‌توانید مثل دیگر مردم معمولی زندگی کنید که هزینه‌های زندگی بالا
معنای تقوا!
تا به حال حتما درباره ی کلمه ی "تقوا" زیاد شنیده اید؛ اما تقوا چیست؟ :
تقوا به معنای خودداری از گناه کردن به خاطر خداوند است.
انسان با تقوا در مقابل هجوم شهوات و خواهش های نفسانی به خاطر خداوند تن به گناه نمیدهد.
ایمان از اسلام(مسلمان شدن زبانی) بالاتر است و تقوا از ایمان مرتبه بالاتری دارد.
برخی مرتاز ها برای به دست آوردن قدرت های روحی و رها شدن از بند جسم به ترک کامل دنیا و سختی دادن به جسم روی می آورند؛از نگاه اسلام این شیوه اشتباه
چند روزی بود ارتش مورچه‌ها به اتاق من بینوا هجوم آورده بودند. اوایل فقط اطراف دیوار رژه می‌رفتند، من هم کاری به کارشان نداشتم و اطرافشان نمی‌نشستم. اما از دیروز و امروز به سمت کتابخانه‌ام هجوم برده بودند و نزدیک کتاب‌هایم کشیک می‌دادند. خب من هم احساس خطر کردم و علیرغم میل باطنی‌ام جاروبرقی را برداشتم و به سمتشان گرفتم. خدا شاهد است همین الان که دارم برایتان این ماجرا را تعریف می‌کنم گریه‌ام گرفته. با چه سنگدلی لوله‌ی جاروبرقی را به س
قلمم خشک شده باز. 
حرف‌ها زیادند و احساسات از هر طرف هجوم می‌آوردند و من ناتوانم از نوشتن. بارها در ذهنم نوشتم. از شب تولد. از بعدش. از سرخوردگی‌ها و تنهایی‌ها، از حس کردن رشدی که کرده‌ام، از احساس، احساساتی که بر عمق جانم می‌نشیند و بازگفتن‌شان سخت است.
و من دیگر خوب می‌دانم که من یک فرد فوق حساس هستم.
شوک آنلاین: هجوم صدهاهزار ملخ به مکه‌مکرمه برای زائران خانه خدا دردسرساز شده است. بنا بر اعلام الکوثر علت هجوم این مهمانان ناخوانده سو مدیریت سعودی در محیط زیست و شکار بی رویه پرندگان یا به عبارتی بر هم خوردن چرخه طبیعت بوده که مشکلاتی را برای نمازگزاران در بیت اللّه الحرام به وجود آورده است.
صدایت میکنم ربی الهی
به سویت آمدم با روسیاهی 
هزاران بار دستم را گرفتی
نجاتم دادی از گم کرده راهی 
گناهم را ز بس توجیه کردم
ز چاله جستم افتادم به چاهی 
به جای شکر نعمت کفر گفتم
برون شد نعمتم از کف الهی
همیشه فکر میکردم جوانم
که لحظه لحظه‌هایم شد تباهی 
اجل نزدیک بر من ، من ز تو دور
که عمری راه رفتم اشتباهی 
به کاهی کوهی از عصیان ببخشی
چه سازم من ندارم پر کاهی 
مشو راضی که مهمانت بگرید
کشد دائم ز سینه سوز آهی 
دری بگشا، نگاهی کن، غریب است
ندارد
 
کدام خوانش دیگر رامیان جمله بگردانمکه در «به پنجره‌ها بنگر»خیالِ پرزده‌ای باشد؟کدام خواهش دیگر رابه گوش باد فروخوانمبه شوق آنکه پس از چندیمحالِ سرزده‌ای باشد؟کدام پنجره می‌بازد؟کدام پنجره می‌بندد؟کدام آینه غمگین است؟کدام آینه می‌خندد؟میان قاب لب دیوارهجوم جمعیتی خوشحالاز آن جهت که حضوری نیستبه راه وحشت و استیصالرسیده‌ایم به فرداهازمان کرشمهٔ نو داردبه جنگلی که در آن حتیشغال حق وتو دارد. 
غلامرضا آقاسی
گفتیم: «آیا طلب دیدار کسی را کردن بی حرمتی به شأن اوست؟»
گفت: «اگر آن کس بسیار فراتر از دیدار ما باشد، آری، طلب دیدار او بی حرمتی است.»
گفتیم: «پس شنیدن صدایش را چگونه توجیه می کنی؟»
گفت: «اگر او اراده کرده است صدایش شنیده شود، از عهده ی ما خارج است، اما این که ما اراده ی دیدن او را کنیم، حرفی دیگر است.»
گفتیم: «آیا دیدار او ایمان ما را محکم تر نخواهد کرد؟»
به تندی پیش آمد، و ما از هجوم بادی پس رانده شدیم و اگر جامه مان را سخت به دور خود نمی پیچی
بلک فرایدی یا جمعه سیاه چیست
جمعه‌ سیاه یا بلک فرایدی نام حراجی فردای روز شکرگزاری است. دلیل نام‌گذاری این روز به جمعه‌ سیاه، ترافیک و جمعیت بالای ایجادشده از مردمی است که برای خریدهای ارزان‌قیمت به فروشگاه‌ها هجوم آورده‌اند. اولین بار دپارتمان پلیس فیلادلفیا از عبارت جمعه‌ی سیاه برای توصیف هرج‌ومرج و هجوم توأم با خشونت مردم در مرکز شهر استفاده کرد.
فروشندگان علاقه‌ای به نام «جمعه‌ی سیاه» نداشتند، چراکه از صفت «سیاه» غالباً برای ت
‌گاه دلسوز است و گاهی سخت می سوزاندم...
عشق ، گاهی مادر است و گاه هم نامادری ...
                                                                                      " حسین دهلوی "

مبهوت مانده ام...
چه بخوانم تو را...
که تو...
هم خود ، هجوم دردی...
هم سیل چاره ای...
مقامات بهداشتی چین از کشف ویروسی «اسرارآمیز» خبر داده‌اند که موجب التهاب ریه می‌شود و شرایط برخی بیماران را وخیم اعلام کرده است. هنوز معلوم نیست این ویروس چیست، اما علائم آن شامل تب، تنگی نفس و التهاب ریه‌ها، سرفه، گلودرد و سردرد است.
چین می‌گوید تاکنون ۵۹ نفر در شهر ووان در مرکز چین به این ویروس ناشناخته مبتلا شده‌اند که همه آنها قرنطینه شده و تحت مراقبت‌های ویژه هستند.
وضعیت هفت تن از آنها وخیم گزارش شده، اما هنوز گزارشی درباره مرگ بی
فرض کنید شبی در جاده‌ای هستید. سوار هرچه که دوست دارید باشید. قطار، خودروی شخصی، اتوبوس مهم نیست. از پشت شیشه‌های باران‌زده که کمی هم بخار گرفته است دور دست‌ها را نظاره کنید. روشنایی شهرهای دور، روشنایی روستاهای اطراف، و روشنایی ماه. من به این روشنایی‌ها،روشنایی محو باران‌زده می‌گویم. روشن اند و روشنایی، امید است. محو اند چون از پشت شیشه‌های بخارگرفته دیده می‌شوند. باران‌زده اند، زیر هجوم قطرات باران ایستاده‌اند و می‌تابند. 
من شبی
برخی از مخالفین حجاب با انگیزه‌های سیاسی و با توسل به پژوهش‌های ساختگی و به‌اصطلاح علمی، به حجاب و پوشش سیاه‌رنگ بانوان مسلمان هجوم آورده و آن را موجب افسردگی و بروز بیماری‌های روانی می‌دانند درحالی‌که این ادعا دروغی بیش نیست و هرگز رنگ‌ها موجب بیماری روانی نمی‌شوند؛ و به فرض اگر این ادعا صحت […]
نوشته آیا چادر مشکلی و به‌طورکلی پوشش سیاه موجب افسردگی می‌شود؟ اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
 
برخی از آدم ها، اصلا بهشان نمی آید ... دنیایی دارند اما برای خودشان ...
دنیایی زیبا، کاش ما را به آن عوالم راه بود. این حال و روز این روزهایم است! کاش ما را به عوالم زیبای انسان های زیبا راه بود. انسان هایی که زیبا بندگانی اند برای پروردگارشان...
گاهی اینقدر مسلمان ندیده ایم که نمی دانیم اسلام چیست. اینقدر مؤمن ندیده ایم، تا حرف از مؤمن می شود یاد غیر المغضوب غلیظ حاج آقای صف اول می افتیم که بین 1 و 2ش در شک است و مردم بیگناه از همه جا بیخبر صف بسته ا
شب.تاریکی.سکوتی که با صدای تیک تاک ساعت شکسته میشه.تنهایی و یک عالم فکر که به سرم هجوم اورده.
نمیدونم تکلیف مغزی که مدام فلش بک میزنه به گذشته و جاهایی که هیچکس فکرشو نمیکنه و یادش نمیاد؛بعد از سال ها به یادم میاره.. چیه؟
دیدن اون جزییات لعنتی بعد از سه سال توى خاطراتم چه فایده ای داره؟
شاید یکی از دلایل این حال، اوضاع مزخرف و بهم ریخته ی این روزهای مملکته.میدونید،اون موقع(سه سال پیش) شرایط خیلی بهتر بود.شاید ذهنم دلش میخواد فرار کنه ازین روزها
عاقا یکسری از نوشته های من رو از من ندونین ، اصلا نمیدونم چی میشه که واژه ها به ذهنم هجوم میارن و چی میشه که یک پست طولانی مینویسم ، چند روز پیش میخواستم یک فایلی رو آپلود کنم اشتباها رفتم قسمت مالکیت معنوی ، بعد دیدم یک بنده خدایی این جمله رو کپی کرده :((کربلا چون الماسی‌ست بر انگشتر شهرهای مجاورش و تنها کسی ارزش الماس را شناخت که الماس شناس باشد ورنه ما بیچارگان مسخ درخشش میشوییم)) من داشتم فکر میکردم چه کسی همچین جمله ای رو برای من نوشته ، ا
خب عزیزم معلومه که گاهی کم میاری، انرژی های منفی به سمتت هجوم میارن، ولی باید بخودت مسلط باشی. باید آهسته و پیوسته سبک زندگیت رو عوض کنی. هر چی باشه سی و چند سال با این افکار زندگی کردی پس نمی تونی چند روزه از دستشون رها بشی؛ پس بخودت مسلط باش، قدرت کنترل افکار و اخلاق خودت را داشته باشی. نباید عصبانی بشی، نباید اجازه بدی کسی کنترل رفتارت را بدست بگیره. 
من موفق میشم، من قدرت برترم، خدا در وجود من جریان داره، خدا پیشاپیش من گام بر می داره و مسیر
چه شد که مجتبی دگر به جز غم و فغان نداشت؟!چه دیده بود در گذر، تحمل بیان نداشت؟!چه حالتی است؟! آسمان چرا به خاک می کشد؟!رشیده ی علی که قد و قامتی کمان نداشت!چگونه خورد بر زمین که وقت پا شدن فقطبه خاک پنجه می کشید و در بدن توان نداشتمگر چگونه ضربه خورده بود؟! بعدِ چند ماهشبی خلاصی از هجوم درد استخوان نداشتکسی که نان سفره ها نتیجه ی دعاش بوددگر به بازویش توان پختِ قرص نان نداشتچرا به جست و جوی گوشواره اش نشسته بود؟!عزیز مصطفی دو چشم تار، بی گمان ندا
خلاصه فیلم:
«جان‌نش» نابغه ریاضی جوانی است که در سال 1947 در دانشگاه پرینستون تحصیل می‌کند. او تئوری‌های نوآورانه خویش را در این دوران عرضه می‌کند که باعث انقلابی در علوم ریاضی و اقتصاد می‌گردد. سه‌سال بعد او استاد این دانشگاه می‌شود و سپس به استخدام پنتاگون درمی‌آید تا در اوایل دهه‌پنجاه و در اوج جنگ‌سرد به مبارزه با جاسوسان روس بپردازد. در همین دوران او با «آلیشا» دانشجوی تیزهوش خویش ازدواج می‌کند و صاحب فرزندی می‌گردد، اما به‌زود
چشمان وق زده و مرغوارش را به دیوار دوخته بود...درحالی که با انگشتانش روی میز ضرب گرفته بود مدام تکرار میکرد :برای چی بود!؟همه ی این کارا واسه چی بود؟؟!...غروب آفتاب بود...دقیقا همان زمانی که تیغ تاریکی سر خورشید را از تنش جدا می کرد...ایستاد و صندلی را عقب کشید...داشت در نور خون آلود خورشید ذوب میشد...برق ساتن آبی رنگ و مشمئز کننده لباس آن زنک چشمش را سوراخ کرده بود...دیگر در اتاقش نبود...و چقدر از آبی متنفر بود...دخترک میرقصید و کف پاهایش از سیاهی ذاتش
 
رئیس شورای اسلامی استان درادامه افزود: بنابراین تکلیف مجموعه مدیریتی قم این است که جلوی فرایندی که از چند سال قبل با هجوم صنایع بازیافتی در بخش های مختلف ایجاد شده، گرفته شود، چون سلامت مردم اهمیت خیلی بیشتری از مسائلی مانند سرمایه گذاری دارد.
 
حسن بختیاری عصر چهارشنبه درجلسه شورای اسلامی استان همچنین با اشاره به پتانسیل های خوب موجود درقم درمورد صنعت چاپ و نشر، اظهار داشت: صنایع پاک و غیر آلاینده مانند صنعت نشر که در استان وضعیتی مطلوب
یهو به خودت میای و میبینی کنار یزدانِ یک ساله واستادی و گیجِ گیجی. هارت ریت و رسپیریتوری ریت و فشار خونش و تبش رو چک کردی و نمیفهمی اینا الان نرماله، کمه، زیاده، چیه. یه مامان بی قرار داری با یک عالمه سوال و یه جوجه بیحالِ خواب یا در حال گریه که نمیگه چشه. بله! اینجا اطفاله. همه چی فرق کرده. شرح حال بچه رو باید بگیری، مامانش قبل بارداری، قبل تولد، حین تولد، بعد تولد رو باید بگیری. هجوم بیماری هایی که تظاهراتش فرق کرده، درمانش فرق کرده، دوز دارو ه
 
بسم الله الرحمن الرحیم. حضور باشکوه مردم ایران اسلامی و انتخاب نمایندگانی از جنس مردم و انقلاب بار دیگر لوح زرینی از اراده ملت ایران را در تاریخ به ثبت رساند‌. این حضور در نوع خود سیلی محکمی بر صورت کریه دشمنان اسلام بحساب می اید چون تمام برنامه های شوم دشمنان خنثی گردید. دشمنانی که به تعبیر مقام معظم رهبری تا اخرین ساعات در تلاش بودند با ایجاد حواشی و التهاب مانع از حضور مردم در پای صندوقهای رای شوند ‌. جای دارد صمیمانه از یکایک مردم بصیر
زیاد از دیگران گفتی ...

لحظه ای با تاملی برگرد به خودی که مدت ها فراموش شده است.

این خود را رها که کنی؛ کارهایی میکند غیرقابل جبران.

دریاب خودت را ... دریاب قبل از آنکه در میان هجوم وحشیانه ی افراد رهگذر گم شود.

به او بیاموز چگونه زندگی کند و فراموشش نکن چون او هرگز تو را رها نخواهد کرد.

زندگی با خودت را یاد بگیر قبل از آنکه بخوای با دیگران زندگی کنی!

شما دائما به یکدیگر نیازمندید.

پس فراموششان کن! دیگران را میگویم.

خودت را دریاب✌
هر روز افسرده تر از روز قبل میام اداره، به قول بعضی ها در یه پیچ تاریخی بزرگ گیر کردم، گزاره های عجیب غریب و بعضا نامربوط به هم به ذهنم هجوم میارن، اصلا دلم نمیخواد اینجا باشم...
اواخر هفته پیش دکتر سعادت بهم خبر داد ع.ص ک از مدیر پروژه ای کنار گذاشته شده و شده کارشناس!
اولین واکنش من : " کاملا قابل پیش بینی بود، خلاف جهت آب شنا کردن اونم با شدتی که اون داشت میرفت نتیجه ای غیر از این نداشت، اگه تا الان هم صبر کردن بخاطر این بود که جرئتش رو نداشتن و
ای چنار خوش قیافهتازیانه ی نوازششاعر همیشه باکلتعطر آماده ی بارش
ای هجوم خشم خندهمرد جذاب بد اخلاقحرفه ای ترین روانیعاشقه همیشه خلاق
به دیوار خوردمبهم در بدهبه این دختر خستهسنگر بده
به دیوار خوردمبهم گوش کنتو دیوارو مثل یهآغوش کن
که ما حالمون بدهحالمون بدهحالمون بده
احوالمون بدهفالمون بدهحالمون بده
ای مرید خط چشمامتو نخ ابریشم منطفلکی ترین رفیقمقتلگاه هر غم من
ای قلمرو ستمهامرد دلداده به تاراجای شفا گرفته از عشقعاشق همیشه محتاج
به دیو
پرسش شما: آیا در برابر تهاجم زیستی می‎توان مقابله به مثل کرد؟
 
پاسخ استاد: تهاجم زیستی حرام است؛ تهاجم در اسلام دفاعی است و به هر قیمتی نیست. دفاع ما فقط برای دفع مهاجم است بنابراین در مقابل مهاجم عمل می‌کند، ولو این‌که مهاجم در هجوم هیچ قانونی را رعایت نکند.
بنابراین در جنگ تحمیلی صدام بیمارستان‌های ما را بمباران می‌کرد، سدهای آب، کارخانه‌های برق و... را می‌زد. ولی هرگز امام اجازه ندادند که شهرهای عراق مورد هجوم قرار بگیرد چون مردم در آ
چند دقیقه پیش از هم خداحافظی کردیم؛ بعد از اولین مکالمه تلفنی طولانی‌مان.  یک ساعت پشت تلفن صحبت کردیم و انگار تمام این ساعت به اندازه چند دقیقه کوتاه گذشت. و در عوض یک هفته از آخرین روزی که کنارم بودی، یک هفته از لحظهٔ عزیمتت می‌گذرد و انگار ماه‌ها گذشته است؛ سخت و دلتنگ. علی‌رغم تمام تلاشم برای گریه نکردن نتوانستم برابر دلتنگی‌ای که یکباره به قلبم هجوم آورد مقاومت کنم. من با اشتیاق تنگ در آغوش کشیدنت چه کنم محبوب زیبا؟ من با این عطش دیوا
وقتی تو مینویسی، کلمه ها جان میگیرند، نفس میکشند، شکل میگیرند، میخندن و هرازگاهی آه هم میکشند. لحظه هایی که نوشته هایت صدا میشود و در فضا میپیچد، صدا و نوشته ات عطر یاس به یادگار میگذارند برای آن زمان و مکان.
همین :)
:: بیخوابی.. بیداری.. 
:: هجوم یه عالمه فکر و خیال..
#تکنیک_هاے_ترک_گناھ 
 ترس های بعد از توبه:
سلاااممیخوام راجع به چیزی صحبت کنم که واس خودم و خلیلیای دیگ پیش اومده(شاید برای شماهم اتفاق بیفتد)
پس میخوام وقت بزاری و بخونی
اونم یه سری فکر و خیالاییه که مثل خوره بعد توبه میفته به جون آدم و ترس برانگیزه.⚠️
مثلا ادمی که تا دیروز پی هوسرانی و شهوترانی بود خیلی چیزا واسش مهم نبود...[چون چیزی از زندگی نمیفهمید]
اما وقتی از غفلت که بیرون میاد تازه میفهمه ای بابا چقد مسیرو کج رفته...❌
✅✌️بعد دیگه شروع
فلسفه بلک فرایدی یا جمعه سیاه چیست:
جمعه‌ سیاه یا بلک فرایدی نام حراجی فردای روز شکرگزاری است. دلیل نام‌گذاری این روز به جمعه‌ سیاه، ترافیک و جمعیت بالای ایجادشده از مردمی است که برای خریدهای ارزان‌قیمت به فروشگاه‌ها هجوم آورده‌اند. اولین بار دپارتمان پلیس فیلادلفیا از عبارت جمعه‌ی سیاه برای توصیف هرج‌ومرج و هجوم توأم با خشونت مردم در مرکز شهر استفاده کرد.
فروشندگان علاقه‌ای به نام «جمعه‌ی سیاه» نداشتند، چراکه از صفت «سیاه» غالباً
بدبختی فقط اینکه صبا و نیلی و ری ری بهم هجوم اوردن :| نیلی و صبا میگن بیا بریم فلان جا.. از اون طرفم تولد ری ریه. نمیدونم کدومو باید برم :))))) زیبا اینه که نمیتونم جفتشو برم و هرکدومو برم اون یکی منو میکشه :)))))) به نیلی و صبا میگم شما برید خودتون.. میگن اگه تو نیای اصن نمیریم.. لنتی محبوبیت تا کجا؟؟ چرا اینهمه طرفدار دارم اخه من؟ :))))))))))) اووووفففففف :))) 
+ یه ایده هم اینه که با نیلی و صبا برم. بعد تولد ری ریو تو مدرسه بگیرم. ها؟ عیالام ناراحت نمیشن؟ :|
+ اگ
رویای با تو بودن را نمیتوان نوشت، نمیتوان گفت و حتی نمیتوان سرود. با تو بودن قصه ی شیرینیست به وسعت تلخی نداشتن و...و من همچون غربت زده ای در دامان بیکران دریای بی کسی به انتظار ساحل نگاهت مینشینم و میمانم تا ابد و تا وقتی شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشویند و چه احمقانه و چه مشتاقانه در انتظار آن روزم یاد تو پرچم صلحیست میان هجوم بی امان این همه فکر ولی در هیاهوی بی نغمه ی وجودم کسی فریاد میزند. یک روز میاید که من دیگر دچارت نیستم، از ص
محیط زیست ما دائما در حال تغییر است و این موضوعی است که نمی توان از آن چشم پوشی کرد.بر این اساس که محیط زیست ما تغییر میکند ، نیاز به آگاهی شناسی مشکلات اطراف آن نیز باید افزایش پیدا کند.
با توجه به هجوم شدید بلایای طبیعی، دوره های گرمایی و سرمای ،انواع الگوهای آب و هوایی و بسیاری از موارد دیگر نیاز است تا مردم از انواع مشکلات زیست محیطی که سیاره ما با آن روبرو است آگاه شوند.
عمده ترین مشکلات :
آلودگی
گرمایش جهانی
ازدحام جمعیت
کاهش منابع طبیعی
یادگیری زبان بر اساس قواعد و گرامر، روش چندان خوبی نیست ولی به هرحال صرف افعال در هر زبانی از جمله ترکی آذری، گریز ناپذیر هست. همچنین با توجه به اینکه افعال در زبان ترکی از هجوم دیگر زبان ها، بیشتر مصون بوده اند، یادگیری معنی افعال مختلف باعث خواهد شد، گام بزرگی در یادگیری این زبان برداریم.
در فارسی ساده ترین شکل فعل، سوم شخص گذشته آن است که با افزودن دن و تن به مصدر تبدیل می شود، در زبان ترکی آذری، ساده ترین شکل فعل شکل امری آن است که با افزدو
حضارعلت راجویا شدند طالقانی گفت:
بنده فکرمی‌کردم برای پایان دادن به این دستبوسی‌ها انقلاب کردیم
سیزدهم اسفند زادروز آیت الله طالقانی؛ روحانی مبارز ، نواندیش و فعال سیاسی گرامی باد♥️
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✦ @Parsa_Night_narrator ✦
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
[عکس 947×1080]
مشاهده مطلب در کانال
دوست ندارم طولانی بخوابم. نزدیک سه روز بود که گاهی در حد یک یا دو ساعت می‌خوابیدم. ولی ظهر دیروز نفهمیدم چطور خوابم برد و تا شب مثل سنگ افتاده بودم روی تخت. دوست ندارم طولانی بخوابم چون مغزم ریسِت می‌شه. چون همه تلاش‌هام برای باور به ادامه‌ی حیات به باد میره. چون بعد هر خواب طولانی، شوریده و مضطر بیدار می‌شم و از مرور سریع و بی‌اختیار همه‌ی اتفاق‌های افتاده و نیفتاده تهوع میگیرم. طوری که انگار مواجهه‌ی اولمه. لحظه به لحظه و ساعت به ساعت،
کتاب《مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها》اثر «حسین قربانی دامنابی» در 182 صفحه از چاپ خارج شد.
این کتاب در 6 بخش، مظلومیت حضرت زهرا (س) را از منابع معتبر اهل سنت اثبات می نماید.✅ بخش اول: جایگاه و منزلت حضرت زهرا (س)✅ بخش دوم: تحریف و سانسور حقایق✅ بخش سوم: غصب فدک و پیامدهای آن✅ بخش چهارم: سیره ی تند عمر بن خطاب در برخورد با زنان✅ بخش پنجم: هجوم به خانه حضرت زهرا (س)✅ بخش ششم: پاسخ به چند شبهه متداول
مهم ترین ویژگی های کتاب:
1⃣ جمع آوری نظر همه ی ع
بزن باران بزن...
بغض سنگین ابر افسار گسیخته فلک را یکریز بریز
و دستان تیره و سرد آسمان را 
که چون تازیانه ای بر پیکر کودکان معصوم است
بر خانه های ترک خورده تنهایمان بکوب.
دیگر از طغیان و عصیان تو باکی نیست                                            
نه... دیگر کسی شاکی نیست!
چراکه سیلاب
 دل ندارد،
احساس ندارد
انصاف ندارد
و نه وجدان را بلد است.
بزن باران، که پیش از آمدنت، ما سیل غم را دیده ایم
و درد را چشیده ایم،
آه که من از هجوم آنهایی که ناجو

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها